Wednesday, February 01, 2006

یه سری ادم

فشار بار رو دوش یه باربر پیر که همه می دونستند دیگه ازش کاری بر نمی اد، اما خوب از طرفی هم می دونستند که هر باری که می بره برابر با همون لقمه بچش موقع صبحونه است. توجه اون باربر به زنی که دم بساط مایو فروشی مردانه ایستاده بود و داشت سر قیمتش با فروشنده چونه میزد. می دونین، این همون زنی بود که چند سال پیش موقع ازدواجش وقتی کنار شوهرش راه می رفت، هر لحظه خدا رو به خاطر افریده شدنش شکر می کرد. به شوهرش خیره میشد و او را چیزی ماورای درک ماورایی خود می دید. چند سال بعد از ازدواجش بود که یه شب در اوج سکس با شوهرش، یاد غذاش افتاد که داره می سوزه و دوید سمت اشپزخونه.

شوهرش موقعی که عاشقش شد، برای اولین بار بود که وارد یه گل فروشی شد، اصلا نمی دونست گل رو چه جوری می خرند، از فروشنده پرسید:ببخشید من می تونم فقط یه دونه از این گل های سرخ بخرم؟ فروشنده گفت: بله عزیزم، مشکلی نداره. ششصد تومن بود. خیلی خوشحال شد، دیگه ترسش از گل فروشی ریخت و از اون به بعد هر چند وقت یه بار الکی هم که شده بود، می رفت گل فروشی، بادی به غبغبش می انداخت به این مفهوم که منم بلدم گل بخرم.

اما همین شوهر وقتی زنش رو دید که با اون وضع داره می دوه سمت اشپزخونه، تازه فهمید که زنش رو چقدر دوست داره، وقتی زنش برگشت هر دو دست از سکس برداشتند و همدیگر رو سخت در اغوش کشیدند.

نگرانی شدید یه دختر تو اوج جوانی از این که زشت بشه. ترس از اینکه دیگه کسی نگاشم نکنه. اون دختر خیلی به خودش می رسید. اما هر دفعه که زیبایی خودش رو می دید بیشتر می ترسید که اونو از دست بده. این دختر وقتی یه بار یه زن چاق، زشت، سن بالا و کج و کوله رو تو تاکسی دید که خودش رو عقب می کشه که حتی تکه ای از بدن مردی که بغلش نشسته بود به تنش نخوره، حالش بدتر هم شد. برای اون دختر یک بار همه چی بهتر شد، اون بار دفعه ای بود که زنی رو دید که سر یه مایوی مردونه داره با فروشنده چونه می زنه. اولش شدیدا حالت تهوعش گرفت، اما یواش یواش از ته دل خندید. از اون روز دیگه راحت تر شد، به خودش می رسید و از دیدن خودش تو اینه لذت می برد. این دختر تو سن پایین زیباییش رو از دست داد، اما روحیه ای داشت که همیشه به همه روحیه میداد.(البته بین خودمون بمونه، عکس هایی از دوران زیباییش داشت که همیشه نگاشون می کرد و به خودش افتخار می کرد.)

یه پسر که تو عشقش شکست خورده بود، اما از طرفی داستان شکست عشقی خوردنش رو برای چند نفر به چند صورت متفاوت تعریف کرده بود. اون دختر خیلی راحت بهش گفته بود که دوستش نداره. اون دختر همون دختری بود که نگرانی زیباییش بود(همون دختر بعد از دیدن اون صحنه). پسر خیلی ترسو بود، اما بعده ها که فکر کرد باز هم نفهمید که چرا تصمیم گرفت که معشوقش رو بکشه. اون واقعا جدی بود. رو نقشه قتل خیلی خوب کار کرده بود. اما همه چی تو روز موعود وقتی دنبال دختر بود تا توی فرصتی بکشتش، تغییر شکل داد. دختر با دوستاش بود و از مهمانیی که رفته بود و لباسایی که اونجا بقیه پوشیده بودن و از زشت ها و زیبا های اون مهمونی می گفت. پسر تازه اون موقع متوجه شد که دخترها همون زنها هستند. واسه همین دیگه نکشتش.این پسر بعده ها عاشق موبایلش شد.

فاحشه ای که دوست داشت دیده بشه. هیچ کدوم از اونایی که اون رو اجاره می کردن اون رو نمی دیدن. اون همیشه کارش رو خوب انجام میداد. طوری که همه مردها اخرش بهش پول اضافی میدادن و از مرامش تعریف می کردن، اما حتی اون موقع هم نگاش نمی کردن. اون فاحشه هم اون زن رو دید که سر اون مایو داره چونه می زنه، کاشکی من اونجا بودم و بهش درمورد اون شبی که اون زن وسط سکس دوید سمت اشپزخونه، می گفتم. اگه من اونجا بودم، اون اشتباها فکر نمی کرد که اون زن چقدر شبیه خودشه.

البته اون فاحشه یه روز دیده شد، یه روزی که به خاطر عاشورا کارش رو کنار گذاشت و مثل دوران بچگیش دنبال دسته های سینه زنی راه افتاد. یکی از بین دسته به خاطر اون طوری زنجیر زد که نزدیک بود از حال بره. البته اون دو نفر، دیگه همدیگر رو ندیدن، اما فاحشه فراموش نکرد که دیده شدن چقدر قشنگه. فاحشه یه کار دیگه هم کرد برای شغلش یه سری قوانین هم پیش خودش گذاشت. هر روز هم قوانین رو سخت تر کرد. حدوده ده سال بعد اون دیگه فاحشه نبود.

زن دست بردار نبود، فروشنده هم کوتاه نمی اومد، خیلی ادمای دیگه هم دیدنش، یکیشم من بودم. اخرش نفهمیدم بالاخره اون زن تونست مایو رو با قیمتی که می خواست بخره یا نه، اما فهمیدم شوهرش روش نمی شده برای خودش مایو بخره و زن هم هیچ وقت این رو به روش نمی اورده.

6 comments:

Atorpat said...

Waaaaay rostam kheily khoob bood.
Fek konam to ham be darke haghayeghi az zanha residi1
Dar zemn oon Mayoo ke Gofty SHORTE na????????

Anonymous said...

ghablana migoftan in chiza faghat too filmast ya inke male ketabast...
chon ketaba az ye seri ideal harf mizadan ta shayad dele adama khosh bashe.
amma in rooza hame doost daran az vagh,iat ha benevisan
mesle neveshteye to
ke yani khode khode zendegi...
are
zendegi be hamin poochie
vali kash gooshzad nemikardi
chon injoori adam halesh be ham mikhore ke zendast

Anonymous said...

che jaleb ama kheyli chndesh
nazdike hamashoon az tahavo monfajer shan
rasti chetor in chiz ha be zehnet khotoor mikone?
khodet halet be ham nakhord vaghti neveshti?!!!!!!!!!!!!!

Oh CrAzY MaN said...

Shakhsan lafz e Roospi ro be Faheshe tarjih midam...

Anonymous said...

ina ke chizi nist ye bar ye nafar dasht vase man tarif mikard az ye adami ke too ye party dide bood o taze migoft kheiliam ghaboolesh dare faghat be khatere khalkoobie rooie bazoosh ke ye ki az markaie maroofe varzeshi bood
vaghti dasht ino tarif mikard dar lahze delam mikhast halat tahavomo berizam roosh :-&

niyoosha said...

yani alan age ye soosk inja boud mikoshtish?! :)))))